- برف باد
- بوران
معنی برف باد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که گوسفند و قوچ جنگی را در آخور بندد و او را پروار کند، زبردست ماهر
دژ بادی سه آبام دو پیکر (جوزا) ترازو (میزان) و دول (دلو)
ورق درخت بید، نوعی از پیکان تیر که آنرا بهیئت برگ بید سازند
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار سرخ رنگ در قسمتی از صورت (بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها) میباشد. عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید. تب حاصل از آن ممکن است تا 40 و 41 درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ
برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید، برای مثال بدی گر خود بدی دیو سپیدی / به پیش بیدبرگش برگ بیدی (نظامی۲ - ۱۲۴)
هر چرخی که با وزش باد به حرکت درآید، گردباد
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادشنام، بادژ، بادرو، بادر، باد دژنام
باد گرم، باد سموم
بادی که خاک را بشکل استوانه ای طویل باسمان برد عصار: سیلی کردی میان وادی بر قله کوه گرد بادی. (جامی) توضیح گرد باد معمولا بر اثر برخورد و تعارض دو باد سریع که در جهت مخالف یکدیگر حرکت میکنند بوجود میاید. ذرات هوا بسبب برخورد حرکتی دورانی و رو ببالا می یابند چون جهت بالا که مخالف سطح زمین است جهتی است بلا مانع و ذرات هوا میتوانند حرکت خود را ادامه د هند. شکل گرد باد معمولا استوانه یی نزدیک بمخروط است که راس آن متوجه زمین و قاعده آن بالاست
در موقعی که کسی (مانند درویش معرکه گیر یا شعبده باز) بدشمنان دین لعنت فرستد شنوندگان میگویند: (بش باد)
چیزی که پر از باد است دمیده متورم نفخ کرده توپ پر باد، متکبر مغرور پر ادعا: کله پرباد، پر از خودستایی
آشی که در آن قرا قروت ریخته باشند آش ترف ترفینه
ترفینه، آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با
آشی که در آن قره قروت بریزند
نیست ونابود، بی فایده شدن
خراب، ویران، نیست و نابود